رأی وحدترویه شماره 14 ()- 17/3/1351
مجازات ورود مخفیانه حشیش و به مقدار زاید برمصرف شخص به کشور
به تاریخ روز چهارشنبه 17/3/1351 دیوانعالی کشور تشکیل گردید.
چون درباره کسانی که ماده حشیش را مخفیانه با جاسازی نمودن در اتومبیل به داخل کشور وارد نموده و در برخورد با مأمورین گمرک تحت تعقیب قرار گرفتهاند احکام مختلفی از محاکم و شعب دیوانعالی کشور راجع به جرم مزبور صادر شده و دادگستری استان نهم مراتب را طی شماره 208/م مورخ 25/10/1350 به وزارت دادگستری گزارش و کسب تکلیف نموده و وزارت دادگستری آن گزارش را برای رفع اختلاف به دیوانعالی کشور برای طرح در هیأت عمومی ارسال داشته و پس از جمعآوری سوابق معلوم شد که بعضی از محاکم عمل فوقالذکر را شروع به واردنمودن حشیش تلقی نموده و با رعایت این امر برای مرتکبین طبق ماده (4) قانون منع کشت خشخاش مصوب سال 1338 تعیین مجازات نمودهاند و بعضی دیگر با استناد به ماده (4) قانون مزبور که طبق آن ورود مواد مخدر به داخل کشور منع شده است ورود این ماده را مطلقاً جرم کامل تلقی و با توجه به این امر مرتکبین را مستوجب مجازات دانستهاند و شعب اول و دوم و هشتم دیوانعالی کشور طبق دادنامههای شماره 980/1 مورخ 18/10/1350 و 1063/2 مورخ 30/11/1350 و 917/8 مورخ 13/10/1350 شعبه ششم دیوانعالی کشور طبق دادنامه شماره 607/6 مورخ 24/7/1350 این نظر اخیرالذکر را تأیید نموده و در رأی شماره 714/6 مورخ 13/8/1350 شعبه ششم دیوانعالی کشور جرم ارتکابی را با درنظرگرفتن جهات و اوضاع و احوال خاص شروع به واردکردن تشخیص داده و شعبه نهم و یازدهم ارتکاب این نوع عمل را با ماده (7) قانون منع کشت خشخاش تطبیق و مجازات مذکور در آن ماده را برای مرتکبین لازمالاجرا دانستهاند پس از چند جلسه رسیدگی به این اختلافات در هیأت عمومی بالنتیجه در جلسه مورخ 17/3/1351 پس از بررسی اوراق پرونده و قرائت گزارش و استماع نظر جناب آقای دادستان کل کشور به شرح زیر:
«قبل از اظهارنظر به اینکه آیا واردکردن حشیش درخاک ایران جرم کامل وارد کردن محسوب میشود یا شروع به جرم و یا حمل، لازم میدانم در سه موضوع ذیل که در این هیأت محترم مورد مذاکره قرار گرفت اظهارنظر نمایم این سه موضوع در واقع عنوان مقدمه دارد.
موضوع اول ـ آیا اگر یک خارجی که مرتکب جرم میشود مدعی عدم اطلاع از قوانین بیگانه شود این ادعای او قابل قبول است؟
رویه قضایی فرانسه نسبت به تبعه خارجی که به فرانسه وارد میشود و برخلاف مقرراتی که جاهل به آن است رفتار میکند معتقد به ارفاق نمیباشد و خیلی از حقوقدانان هم این رویه را تأیید کردهاند زیرا اگر مقرر گردد که اشخاص به تعذر جهل به قانون، مجازات نشوند قوانین جزایی نخواهد توانست نقش خود را در حفظ انتظامات عمومی ایفا نماید.
دیوان کشور فرانسه عذر جهل به قانون را از طرف خارجیان قبول کرده مشروط براینکه تخلف خارجی از مقررات اداری مستند به مقامات اداری باشد که در اجرای وظایف خود قصور کرده باشند مثل اینکه مقرراتی راجع به جادهها وضع شود و مقامات اداری مکلف باشند در جادههای مزبور علائمی نصب نمایند که عابرین در حین عبور متوجه راههای ممنوعه شوند ولی مقام مزبور در ایفای وظایف تکاهل ورزیده باشد.
در بعضی از ممالک دیگر نظر مغایری اتخاذ شده است مثلاً در کلمبی جهل غیرقابل انکار اشخاص و یا اشتباه موضوعی و حکمی آنها که ناشی از مسامحه و اهمال آنان نباشد نافی مسؤولیت آنها است.
قانون جزای سوئیس درمورد اشتباه قانونی اجازه تخفیف مجازات را به دادرس اعطا کرده است و میزان آن تا حداقل مجازات میباشد.
موضوع دوم ـ اگر عملی در مملکت شخص خارجی جرم نباشد و شخص مزبور در ضمن مسافرت در مملکت دیگر که آن عمل جرم محسوب میشود آن را ارتکاب کند آیا میتواند مدعی گردد که نباید مجازات شود؟
در ممالک راقیه با اینکه خارجیها از لحاظ احوالات شخصیه تابع قانون ملی خودشان میباشند معذلک اگر اجرای آن در مملکت متوقففیها تماس با نظم عمومی داشته باشد قانون مزبور غیرقابل اعمال میباشد و چنانچه خارجی آن را اعمال نماید مستوجب مجازات میباشد مثل تعدد زوجات که در قوانین اروپایی جرم محسوب میشود و افکار عمومی آن را به شدت تقبیح مینماید مفهوم نظم عمومی در محاکم خارجی خیلی وسیع میباشد و از دو لحاظ نسبت به قوانین خارجی عکسالعمل نشان میدهد اول وقتی که قانون بومی منافی با اصول حقوق عمومی و یا خصوصی که موردقبول تمام ملل متمدن است باشد این اصول که آمیخته با اخلاق و عدالت میباشد علمای حقوق آن را اصول مسلمه بینالمللی مینامند دوم هنگامی که نظم عمومی مملکتی اعمال قوانین خارجی را مخالف قوانین جزایی خود داند در این زمینه همیشه ملاحظه خصوصیات ملی (Particularisme) ارجح به رعایت قانون تبعه شخص خارجی میباشد از مسلمات است که مقتضیات نظم عمومی مخصوصاً درامور جزایی جنبه آمرانه دارد و دادرس را در غالب موارد ناگزیر مینماید که قوانین خارجی را که منافی آن است ندیده انگارد.
قسمت سوم ـ اگر تبعه خارجی مدعی شود جنسی را که وارد کردن آن جرم در کشوری است میخواهد از آنجا خارج کند آیا این ادعا موجب فقد سوءنیت و بالنتیجه تبرئه او است؟ آیا ترانزیت درمورد جنسی که وارد کردن آن در کشوری جرم محسوب میشود امکان دارد؟
برای حل این قسمت باید بین سوءنیت و داعی ارتکاب فرق گذارد. سوء نیت عبارت از معرفت فاعل جرم به نامشروع بودن عمل ارتکابی خویش میباشد در صورتی که داعی ارتکاب جرم را عموماً مقصد نهایی که از طرف فاعل جرم تعقیب میشود دانستهاند و به عبارت اخری داعی عبارت از نفع و یا ذوقی است که مجرم را به ارتکاب جرم سوق میدهد.
در قضیه موردبحث اگر تبعه خارجی بداند وارد کردن جنسی در کشور جرم است سوءنیت او محرز است و اظهار بعدی او دایر به اینکه قصد دارد آن را به عنوان ترانزیت خارج کند مقصد نهایی و به عبارت دیگر داعی او را مشخص مینماید.
اینک باید دید که آیا داعی میتواند از عملی که ارتکاب آن جرم محسوب میشود حالت جرمی را تجزیه کرده آن را یک عمل مباح سازد.
در هر جرمی داعی ارتکاب آن ممکن است مختلف باشد مثلاً در سرقت داعی ارتکاب ممکن است گاهی حرص و گاهی احتیاج شدید و بالاخره بشردوستی و کمک به مستمند باشد داعی شرافتمندانه نمیتواند حالت جرمی را از عملی که ذاتاً جرم محسوب میشود سلب نماید تنها اثر آن در اندازه مجازاتی است که تعیین آن دراختیار دادرس میباشد بنابراین اظهار خارجی به اینکه میخواهد مواد مخدر را به عنوان ترانزیت از مملکت خارج کند نمیتواند واردکردن مواد مخدره را در کشور مجاز سازد.
از طرفی باید توجه داشت که قبول ترانزیت نسبت به مواد مخدر متصور نیست چطور ممکن است جنسی که وارد کردن، ساختن، فروش، نگاهداری، اخفا، حمل آن جرم باشد ترانزیت آن قابل قبول باشد مقررات گمرکی در مورد مواد مخدر که تماس با نیروی خلاق افراد و اعتلای معنوی آنها دارد قابل اعمال نیست اگر به طرز رسیدگی و مجازاتهای سنگین و غیرقابل گذشت آن مراجعه شود مطلب کاملاً روشن میگردد اداره گمرک درمورد این سمهای مهلک مداخله نمیکند و پس از کشف آنها را به اداره مبارزه با مواد مخدر ارسال میدارد برای تأیید گفتارم عین تبصره (1) ماده (31) قانون امور گمرکی را قرائت میکنم.
«کالاهایی که ورود آن قانوناً جرم شناخته شده از شمول این ماده مستثنی و طبق قوانین و مقررات مربوط به آن عمل خواهد شد.»
بهعلاوه ماده (40) قانون امور گمرکی در ضمن احصای کالای ممنوعالورود در بند «3» اسلحه جنگی و شکاری از هر قبیل باروت چاشنی، فشنگ، گلوله و سایر مهمات جنگی، دینامیت و مواد محترقه، منفجره و در بند (4) مواد مخدره را از هر قبیل ذکر میکند و در تبصره آن چنین مقرر میدارد:
«تبصرهـ ورود موقت، ترانزیت داخلی، ترانزیت خارجی و عمل انتقال (Transbordement) در موارد اشیای مذکور در بند «3» و در مورد اشیای مذکور در بند (4) در هر مورد ممنوع است.»
بنا به مراتب بالا واضح میگردد که مواد مخدره ابداً قابل ترانزیت چه داخلی و چه خارجی نیست و چون ورود آن جرم شناخته میشود قوانین گمرکی قابل اعمال نمیباشد.
اینک که از بحث مقدمه فراغت جسته وارد در بحث اصل موضوعات مختلففیها میشوم.
بحث اولـ آیا ورود حشیش به داخل خاک کشور شروع به جرم محسوب میشود یا جرم کامل انجام یافته؟
برای قضاوت در این مسأله باید دید شروع به جرم چیست و جرم کامل انجام یافته چه وقت مصداق پیدا میکند.
شروع به جرم
برای اینکه شروع به جرم تحقق پیدا کند دو شرط لازم است:
شرط اول ـ طبق سیستم بیرونی عبارت از این است که یکی از اعمالی که داخل در تعریف قانونی جرم است و یا لااقل عملی که قانون آن را در عداد کیفیات مشدده جرم ارتکابی به شمارآورده از طرف مرتکب انجام شود مثلاً در سرقت که عنصر تشکیلدهنده آن ربایش خدعهآمیز مال غیر میباشد وقتی شروع به اجرا انجام میپذیرد که مجرم براموال مسروقه دست بگذارد و اگر مقصود مجرم ارتکاب سرقت با بالارفتن از دیوار و شکستن حرز باشد و مرتکب در ضمن آن دستگیر شود چون این دو کیفیت را مقنن جزء کیفیات مشدده سرقت قلمداد کرده باید آن را شروع به اجرا دانست نه عمل مقدماتی در سیستم بیرونی به اعمال خارجی خیلی اهمیت میدهند و این عقیده این مزیت را دارد که خیلی روشن است و به طریق مؤثری حقوق مرتکب شروع به اجرا را حفظ مینماید و نقص آن این است که به اندازه کافی از منافع اجتماعی حمایت نمیکند. زیرا مواردی اتفاق میافتد که اراده خلاف اخلاق و فسادآمیز مرتکب و بالتبع شخصیت خطرناک او محتوم و مسلم است ولی با تبعیت از نظریه بیرونی در واقع جامع خلع سلاح شده و نخواهد توانست خود را از شر او ایمن سازد.
سیستم درونی برعکس حاکی است براینکه اعمالی که مبین اراده قطعی و تصمیم جازم بر ارتکاب جرم میباشد باید شروع به اجرا تلقی شود این فکر از طرف علمای جنایی به اشکال مختلفه پرورانده شده است شادروان والبرکه یکی از اساتید ارجمند حقوق جنایی است فرمول زیر را بر سایر طرحها رجحان داده است (شروع به اجرا وقتی تحقق مییابد که اعمال ارتکابی مرتکب تا حین دستگیرشدنش تصمیم خللناپذیر او را در ارتکاب جرم به منصه ثبوت گذارد و به عبارت دیگر وقتی که فاصله اخلاقی موجود بین عمل بدی که مرتکب شده و هدفی را که در نظر گرفته است به قدری کم باشد که اگر او را آزاد بگذارند مطمئناً آن فاصله را بپیماید) فرض علمی درونی عموماً مورد قبول واقع شده است.
شرط دوم تشکیلدهنده شروع به جرم عدم انصراف مرتکب از روی اراده میباشد شروع به جرم وقتی قابل مجازات است که اعمال مقدماتی اجرایی به واسطه کیفیات خارجی که اراده فاعل درآن مدخلیت ندارد قطع گردد و اگر مرتکب که از لحاظ آغاز نمودن عملیات اجرایی مقصر است اقدامات خود را متوقف سازد از مجازات معاف میگردد مقنن خواسته با قبول این شرط مرتکب را تشویق به ترک جرم نماید ولی اگر اعمال ارتکابی که حین انصراف خاطر مرتکب شده به نفسه جرم تلقی شود مستوجب مجازاتی است که برای آن اعمال پیشبینی شده میباشد مثلاً اگر شخصی بخواهد از باغ عمومی درخت بدزدد و مبادرت به قطع آن نماید و بلافاصله پشیمان شود و فرار اختیار کند از لحاظ نقض ماده (128) قانون مجازات عمومی قابل تعقیب میباشد.
اینک باید دید که انصراف خاطر از روی اراده عبارت از چیست؟ پاسخ این سؤال آنطوری که به نظر میآید خیلی سهل نمیباشد در این مسأله چیزی که مسلم است این است که هیچگاه نباید انگیزه مرتکب جرم را در متوقفساختن عملیات اجرایی درنظر گرفت توقیف عملیات اجرایی خواه مستند به وحشت مرتکب باشد و یا ندامت اخلاقی او موجب عدم مجازات او خواهدشد.
انصراف خاطر از ادامه عملیات اجرایی نباید معلول علت خارجی خواه فیزیکی و خواه معنوی باشد مثلاً اگر شخصی که قصد ارتکاب قتل داشته باشد بازوی خود را بلند کند که ضربه به دشمن خود وارد آورد و دیگری دست او را بگیرد دراینجا انصراف خاطر از روی اراده تحقق نمییابد یا اگر فرض شود که شخصی دشمن خود را که در حال عبور است کمین کند تا او را بکشد و به واسطه نزدیک شدن ژاندارم فرار کند در این مثال هم انصراف خاطر از روی اراده صورت نمیپذیرد راست است که داعی شخص در انصراف خاطر در نظر گرفته نمیشود ولی این انصراف باید ارادی و اختیاری باشد در صورتی که در فرض بالا فرار مرتکب از جهت نزدیک شدن ژاندارم بوده و چنانچه ژاندارم ظاهر نمیشد ظن قوی میرفت که مرتکب عملیات اجرایی را ادامه میداد.
بنا به مراتب بالا این نتیجه حاصل میشود که انصراف خاطر باید مستند به عوامل خارجی نبوده بلکه اختیاری باشد و همینقدر که وجود خصیصه اختیاری در انصراف مسلم گردد خواه داعی آن اخلاقی باشد و خواه غیر اخلاقی غیر قابل تعقیب است.
جرم انجام یافته
جرم انجامیافته یا شروع به جرم فرق دارد در جرم انجامیافته تمام عملیات اجرایی به وقوع رسیده در صورتی که در شروع به جرم یک قسمت ابتدایی آن آغاز گردیده است همینطور جرم انجامیافته با جرم عقیم فرق دارد زیرا در جرم انجامیافته نتیجه مطلوب مجرم تحقق یافته در صورتی که در جرم عقیم نتیجه موردنظر مرتب رخ نداده است.
درجرم انجام یافته اگر مجرم با اعمال مثبته خود نتایج مشؤوم عمل خود را از بین ببرد تأثیری در رفع مسؤولیت او ندارد و مجازات قانونی با تمام شدت درمورد او اجرا خواهد شد موارد استثنایی یافت میشود که قانون تدارک و ترمیم بعدی مرتکب را درنظر میگیرد تا از حدّت و شدّت مجازات بکاهد.
صرفنظر از مستثنات قانونی قاعده کلی این است که در جرم انجامیافته تدارک و جبران بعدی در رفع مسؤولیت مجرم بدون اثر میباشد برعکس در جرمی که یک قسمت از عملیات اجرایی آن آغاز شده و به عبارت اخری جرم انجامیافته تلقی نشود اقدام فاعل در معلق کردن و یا بیاثر نمودن آن موجب عدم مسؤولیت او خواهد شد.
از لحاظ مسؤولیت بین جرم انجامیافته و جرمی که به واسطه اقدامات مباشر معلق یا بدون اثر مانده فرق میباشد بنابراین سزاوار است معلوم شود که در چه لحظه و زمانی جرم انجامیافته تلقی میشود.
تشخیص این امر قدری دقیق میباشد و حکم آن از حیث اینکه جرم ارتکابی مطلق یا مقید است فرق پیدا میکند یکی از تقسیمات جرایم جرم مقید و جرم مطلق است.
جرم وقتی مقید است که نتیجه حاصله از جرم ارتکابی یکی از عوامل تشکیلدهنده جرم باشد مثل جرم قتل که تحقق آن منوط به فوت مجنیعلیه است بنابراین اگر شخصی اراده کند دشمن خود را به قتل رساند و به این منظور او را در رودخانه افکند و بلافاصله دراثر ندامتی که عارض او میشود او را از غرق شدن رهایی دهد جرم ارتکابی مرتکب دراثر فعالیت بعدی او عقیم میگردد و نباید برای مرتکب ایجاد مسؤولیت جزایی نماید زیرا جرم قتل وقتی انجام مییابد که مجنیعلیه فوت کند و در فرض بالا قبل از فوت مجنیعلیه یعنی قبل از پایان یافتن جرم اقدام به تدارک آن شده است.
برعکس جرم مطلق آن است که مقنن قبل از حصول نتیجه مطلوب مجرم، جرم را انجامیافته تلقی کند مثل جرم اخذ رشوه از طرف مستخدمین و مأمورین دولتی و واردکردن مواد مخدره مقنن وارد کردن مواد مخدره را جرم دانسته اعم از آنکه مرتکب آن را بفروشد یا در معرض فروش بگذارد.
در قضیه مورد بحث یعنی حشیش اگر صادرات آن در کشور مبدأ جرم باشد و قبل از رسیدن متهم به مرز کشور ایران جلوی او را بگیرند این عمل شروع به جرم است و مجازات آن شروع به جرم خواهد بود ولی همین که مواد مزبور وارد خاک ایران شود جرم انجام یافته تلقی میشود و مجازات آن مجازات جرم کامل است و دواعی متهم از اینکه به عنوان ترانزیت باشد یا غیره مؤثر در سلب خاصیت جرمی از عمل وارد کردن حشیش نمیشود و متهم مستوجب مجازات جرم کامل میگردد ضمناً متذکر میشوم که شهر تایباد در داخل خاک ایران است نامهای که از وزارت خارجه در این خصوص به اینجانب نگاشته به شرح زیر است:
«جناب آقای دادستان کل کشور. عطف به نامه شماره 2733 مورخ 14/12/1350 راجع به موقعیت تایباد یا طیبات اشعار میدارد:
بهطوری که در نقشههای ایران ملاحظه فرمودهاند طیبات در داخل قلمرو دولت ایران قرار گرفته و فاصله این شهر تا مرز افغانستان بیشتر از چندین کیلومتر است وزیر امورخارجه»
بنا به مراتب بالا به محض اینکه حشیش به گمرک تایباد وارد شود جرم انجام یافته محسوب میشود و اگر خارجی اظهارکند نمیدانسته ورود آن درایران جرم است و یا اینکه قصد داشته آن را به عنوان ترانزیت از ایران خارج کند مؤثر نبوده مستوجب مجازات جرم کامل میباشد.
ضمناً باید دانست طبق سنت گمرکی در شعاع گمرکی دو خط پاسگاه یافت میشود پاسگاه اول در مجاورت سرحد و پاسگاه دوم در حد داخلی شعاع و این دو پاسگاه به واسطه مأمورینی که دائماً در حال حرکت هستند متصل میشود.
Sur la ligne de terre, il existe deux lignes de brigades, des brigades de première ligne dans le voisinage de la frontière et des brigades de seconde ligne près de la limite intérieure du rayon. Ces deux lignes be brigades étant reliés par des brigades mobiles ou ambulantes
(Science financière par A elix)
بحث دوم ـ آیا ورود حشیش به کشور جرم وارد کردن محسوب میشود یا جرم حمل
بعضی از آقایان معتقد هستند که وارد کردن حشیش به کشور اگر ثابت شود که برای فروش در داخل کشور میباشد عنوان جرم وارد کردن را دارد و مجازات آن برطبق ماده (4) قانون کشت خشخاش است و برعکس اگر ثابت شود که برای فروش در کشور نیست مجازات آن منطبق با ماده (7 و یا 8) بسته به موارد میباشد.
باتوجه به معنی عرفی وارد کردن مسلم میگردد که این لفظ در صورتی استعمال میشود که کالا را از خارج وارد کنند اعم از اینکه برای فروش باشد یا نه.
مقنن همین معنی عرفی را مورد توجه قرار داده و ماده (4 و 5 ) مؤید آن است در ماده (4) قانونگذار مجازات سازنده یا واردکننده و در ماده (5) مجازات فروشنده مواد مخدره را پیشبینی کرده است و اگر مقرر بود که واردکننده در صورتی که آن را بفروشد در معرض تعقیب قرار گیرد دیگر تعیین مجازات برای واردکننده در ماده (4) که ابداً مشروط به شرطی نشده عبث میباشد زیرا مجازات فروشنده مواد مزبور را ماده (5) بیان کرده است.
از تلفیق این دو ماده به خوبی مسلم میگردد که هرگاه کسی مواد مخدره را بسازد ویا وارد کند به صرف ساختن و به صرف وارد کردن از خارج به کشور مشمول ماده (4) میباشد و هرگاه اشخاصی این مواد را تحصیل و تهیه کنند و یا بفروشند و یا در معرض فروش قرار دهند مشمول مجازات تعیین شده در ماده (5) میباشند ضمناً ملاحظه میشود که مجازات تعیین شده در ماده (5) به قدری خفیفتر از مجازات پیشبینی شده در ماده (4) میباشد.
بنا به مراتب بالا چون مقنن لفظ واردکردن را در ماده (4) بهطور مطلق استعمال کرده و ابداً مشروط به شروطی نکرده و در ماده (5) فروش آن را پیشبینی کرده مسلم میگردد که صرف واردکردن حشیش منطبق با ماده (4) میباشد.
از طرفی توجه آقایان مستشاران را به این نکته جلب مینمایم که عمل متهمین پروندههای مطروحه هم مشمول عنوان تعدد مادی و هم تعدد معنوی میباشد عمل آنها از یک طرف متضمن تعدد مادی است زیرا حشیش را بهطور مخفی وارد کشور کردهاند از طرف دیگر عمل آنها واجد عنوان تعدد معنوی یعنی مشمول ماده (31) قانون مجازات عمومی است زیرا واردکردن حشیش مستلزم حمل نیز میباشد.
بنا به مراتب بالا مجازات آنها باید حداکثر مجازات اشد تعیین شود و چنانچه بخواهند آن را تخفیف دهند باید ماده (45) مکرر را رعایت کنند نه ماده (44) قانون مجازات عمومی را.
در خاتمه لازم میدانم راجع به فرق ماده (31) و ماده (2) ملحقه قانون مجازات عمومی که اولی تعبیر به تعدد معنوی (Cumul idéal d’ infraction) و دومی موسوم به تعدد حقیقی (Cumul réel) شده است مختصری بحث بنمایم.
تعدد حقیقی عبارت از اعمالی است که مادتاً مشخص بوده و هریک جرم مستقل محسوب میشود مثل قتل و کلاهبرداری و عمل منافی عفت که شخص در فواصل کوتاهی مرتکب میشود.
تعدد معنوی دو قسم است یک قسم آن عبارت از عملی است که مادتاً واحد است ولی قابل این است که مشمول چند ماده جزایی واقع گردد مثل عمل منافی عفت ساده و عمل منافی عفت در علن.
قسم دوم ـ تعدد معنوی عبارت از عمل مرکبی است که در عین اینکه مشمول چند ماده جزایی قرار میگیرد معذلک با یکدیگر مرتبط بوده خواه اینکه بعضی از آنها کیفیت مشدد برای عمل اصلی به شمار آید مثل سرقت توأم با شکستن حرز و خواه اینکه آن مال محصول و مولود قصد مجرمانه واحد باشد مثل ارتکاب جعل برای کلاهبرداری و خوردن مال غیر.
در تعدد معنوی فقط باید مجازات عملی معین شود که اشد است بدون اینکه برای عناوین دیگر مجازات علیحده تعیین گردد اتهامی که مشمول تعدد معنوی قرار میگیرد سه ثمره قضایی دارد اول اینکه محکمه صلاحیتدار برای رسیدگی آن محکمهای است که صالح برای رسیدگی به عنوانی است که مجازات آن اشد باشد ثمره دوم از لحاظ میزان مجازات است که باید مجازات عنوان اشد تعیین گردد ثمره سوم از جهت اعتبار قضیه محکومبها است به این معنی که اگر نسبت به عنوانی که مجازات آن اشد است حکم قطعی صادر شده باشد دیگر نمیتوان از جهت عناوینی که مجازات آن خفیفتتر است تجدید مطلع نمود.
قانون مجازات عمومی ایران یکی از موارد تعدد معنوی را جزء تعدد حقیقی یعنی ماده (2) ملحقه قرار داده و مقرر داشته که اگر مجموع اعمال ارتکابی جرم خاصی شناخته شده باشد معذلک قاضی مکلف است علاوه بر تعیین مجازات برای آن برای فرد فرد آن نیز مجازات علیحده معین کند اتخاذ این رویه ظالمانه است زیرا اگر مقنن برای مجموع آن اعمال مجازات معلوم کرده با رعایت تمام جوانب آن مجموع و قبح اجتماعی آنها مجازات استحقاقی را پیشبینی کرده است و اگر مجموع را در نظر نمیگرفت و میخواست برای فرد فرد آن اعمال مجازات علیحده معلوم کند میزان مجازات هریک بالنسبه به مجموع خیلی خفیف میشد احتساب فرض بالا در عداد تعدد حقیقی موجب میشود که اگر دیوان کشور نسبت به مجموع جرم نقض کند و یا عفو عمومی صادر شود دادستان میتواند مجازات اشدی را که مورد ابرام بوده است طبق ماده (3) ملحقه به موقع اجرا گذارد.
دادستان کل کشور ـ دکترعلیآبادی
مشاوره نموده به شرح زیر بیان عقیده مینمایند:
رأی اکثریت هیأت عمومی دیوانعالی کشور
به موجب تبصره (1) از ماده اول لایحه قانونی اصلاح قانون منع کشت خشخاش مصوب 1338 ()حشیش در ردیف مواد افیونی و مخدر شناخته شده و طبق ماده (4) قانون مذکور واردکننده هریک از مواد مخدره (منجمله حشیش) به مجازات مقرر درآن ماده محکوم خواهد شد و به صراحت تبصره (1) از ماده (31) قانون امور گمرکی مصوب سال 1350 ()کالایی که مورد آن جرم شناخته شده تابع مقررات مذکور درآن ماده نیست و طبق قوانین مربوط نسبت به آن عمل خواهد شد. علیهذا واردکردن حشیش به نحو متقلبانه و به مقدار زاید برمصرف شخص مرتکب معتاد به داخل کشور از مصادیق ماده (4) لایحه اصلاح قانون منع کشت خشخاش مصوب سال 1338 میباشد و در این مورد محکومیت واردکننده طبق ماده (7) قانون مذکور که ناظر به حمل و اخفای مواد مخدره در داخل کشور است صحیح نیست و احکام شعبه اول و دوم و هشتم و حکم شماره 607/6 مورخ 24/7/1350 شعبه ششم دیوانعالی کشور را تأیید مینماید این رأی طبق قانون وحدترویه مصوب 1328 برای شعب دیوانعالی کشور و دادگاهها در موارد مشابه لازمالاتباع است.