رأی وحدترویه 621 ()- 4/9/1376
قابل تجدیدنظر بودن حکم محکومیت به قتل غیرعمد در صورت ادعای شاکی
خصوصی به عمدی بودن قتل و مرجع رسیدگی به آن
احتراماً درباره مرجع صالح رسیدگی به درخواست تجدیدنظر احکامی که دادگاههای عمومی علیرغم نظر اولیاء دم، قتل انتسابی به متهم را غیرعمد تشخیص داده و تقاضای قصاص را مردود اعلام نموده و متهم را مستحق مجازات قتل غیرعمد دانسته است و اولیاء دم به رأی دادگاه اعتراض داشته و همچنان تقاضای قصاص دارند از شعب مختلف دیوانعالی کشور آراء متفاوتی صادر گردیده که به منظور اتخاذ رویه واحد قضایی تقاضای طرح موضوع در هیأت عمومی دیوانعالی کشور را دارد.
خلاصه جریان دو فقره پروندههای مربوطه را به شرح زیر به عرض میرساند:
1ـ در پرونده کلاسه 5429 شعبه بیستم دیوانعالی کشور آقای مختار کریمی که در جمع عزاداران سالار شهیدان در روز اربعین حسینی شرکت داشته در اثر برخورد با کامیون به رانندگی محمد فلاح فوت نموده است مشاجره و اختلاف قدیمی بین دو دسته عزاداران حاضر در محل و درگیری بین آنان و نحوه تصادف و اظهارات بعضی گواهان موجب شده که اولیاء دم قتل را عمد دانسته و تقاضای قصاص متهم را نمودهاند شعبه دوم دادگاه عمومی ساوه پس از تحقیقات جامع و مفصل، متهم را از اتهام قتل عمد تبرئه نموده و قتل را شبه عمد تشخیص داده و او را به پرداخت دیه و دوسال حبس تعزیری محکوم نموده است اولیاء دم از حکم برائت متهم به قتل عمدی و نیز محکومعلیه از حکم محکومیت خود تقاضای تجدیدنظر نمودهاند، دادگاه تجدیدنظر مرکز استان خود را صالح ندانسته و پرونده را به دیوانعالی کشور ارسال داشته است شعبه محترم بیستم دیوانعالی کشور در مقام رسیدگی به تجدید نظر به شرح دادنامه شماره 1085/20 چنین رأی داده است:
«نظر به اینکه متهم در مورد اتهام وارده با تشخیص غیرعمدی بودن قتل، به حبس و پرداخت دیه محکوم شده و اعلام برائت درخصوص عمدی بودن قتل، برائت از اتهام نیست تا درخواست تجدیدنظر اولیاء دم قابل طرح باشد بنابراین و با استناد به مقررات ماده (21) قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب رسیدگی به درخواست تجدیدنظر با دادگاه تجدیدنظر استان است.»
پس از اعاده پرونده شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر استان تهران به شرح دادنامه شماره 679 اعتراض محکومعلیه را مردود اعلام نموده لکن مرجع رسیدگی به درخواست قصاص اولیاء دم را دیوانعالی کشور اعلام نموده و خود را مکلف به رسیدگی آن ندانسته است پس از ارسال پرونده به دیوانعالی کشور و ارجاع آن به شعبه بیستم شعبه یاد شده مجدداً چنین رأی داده است:
«به طوری که در دادنامه شماره 1340 صریحاً اعلام شده با وجود محکومیت به پرداخت دیه از بابت قتل صدور حکم برائت در مورد عنوان ادعایی مدعی فاقد توجیه قانونی است و ترتیب مزبور برائت از ارتکاب جرم نیست تا موضوع تعیین مرجع رسیدگی به درخواست تجدید نظر قابلیت طرح داشته باشد با توجه به اینکه رأی شماره 600 مورخ 4/7/1374 وحدت رویه هیأت عمومی دیوانعالی کشور شامل برائت کلی در مورد اتهام قتل عمدی میباشد درخواست تجدیدنظر قابل طرح در دیوانعالی کشور نیست.»
2ـ به حکایت پرونده به شماره 21/5475 شعبه 19 دیوانعالی کشور آقای جمشید عنایت به اتهام قتل برادر خود به نام به دیل عنایت، مورد تعقیب واقع شده است جریان امر اجمالاً این است که متهم و برادرش «بدیل» پس از آنکه چند شب متوالی گوسفندان آنان در صحرا گم میشوند به منظور کشتن گرگ اسلحه شکاری پدر خود را مخفیانه برداشته به بیابان میروند حسب اظهار متهم هر دو پهلوی یکدیگر به خواب رفته بودند که ناگهان در اثر شنیدن صدایی از خواب بیدار میشوند دست او به ماشه تفنگ خورده گلولهای شلیک شده و برادرش از ناحیه پهلو مجروح میشود که پس از انتقال به بیمارستان فوت مینماید. در تحقیقات اولیه محمد عنایت پدر مقتول اصالتاً از طرف خود ولایتاً از طرف سه فرزند صغیر مقتول از قاتل گذشت مینماید بانو بتول همسر مقتول نیز اظهار میدارد که دو برادر خصومتی با هم نداشتند و شکایتی از متهم ندارد لکن بانو مریم مادر مقتول از جمشید شکایت داشته اظهار میدارد او از مادر دیگری است و عمداً فرزندم را کشته است تقاضای مجازات او را به اتهام قتل عمد دارم پدر و همسر مقتول نیز متعاقب گذشت قبلی خود جمشید را قاتل عمد (بدیل) دانسته تقاضای مجازات او را مینمایند دادگاه عمومی کلاته پس از رسیدگی به موجب دادنامه شماره 75/165 چنین رأی داده است:
«... متهم در تمام مراحل تحقیق مدعی قتل غیرعمد میباشد و برای دادگاه نیز عمدی بودن قتل احراز نشده است و اولیاء دم دلیلی بر عمدی بودن قتل اقامه نکردهاند و لذا دادگاه متهم را از حیث اتهام قتل عمد تبرئه نموده ولی از نحوه توضیحات و مدافعات وی محرز است که نامبرده با شلیک اسلحه بدون اینکه قصد انجام عملی علیه متوفی داشته باشد وی را به قتل میرساند و چون متهم اصول و ضوابط را در به کار بردن اسلحه رعایت نکرده لذا مورد از مصادیق شبه عمد میباشد با توجه به اینکه همسر و پدر متوفی قبلاً منجزاً به صورت قطعی درخصوص فوت متوفی گذشت کردهاند و عدول آنها از گذشت وفق ماده (23) قانون مجازات اسلامی مسموع نخواهد بود ولکن ولی قهری که از ناحیه صغار گذشت کرده چون مصلحت و غبطه صغار را رعایت نکرده است لذا دادگاه به استناد بند «ب» ماده (295) قانون مجازات اسلامی متهم را به پرداخت چهاربیست و چهارم دیه کامل در حق مادر متوفی و سیزده بیست و چهارم دیه در حق فرزندان صغیر متوفی محکوم مینماید» رأی دادگاه مورد درخواست تجدیدنظر از سوی والدین و ولی صغار مقتول قرار گرفته است پس از ارسال پرونده به دیوانعالی کشور و ارجاع آن به شعبه 19 دیوان شعبه یاد شده چنین رأی داده است:
«از طرف تجدیدنظر خواهان ایراد و اعتراض مؤثری که نقض رأی دادگاه را ایجاب نماید نشده و از نظر تشریفات دادرسی و استنباط از قانون با توجه به مبانی و مستندات دادگاه در صدور دادنامه تجدید نظر خواسته اشکالی وارد نیست ابرام میگردد.»
همانطور که ملاحظه میفرمایید در هر دو پرونده اولیاء دم قتل مورث خود را عمد دانسته و تقاضای قصاص متهم را نمودهاند و دادگاههای عمومی با تشخیص قتل شبه عمد متهم را به کیفر قتل غیر عمدی محکوم کردهاند اولیاء دم به نظر دادگاه معترض شده و تقاضای قصاص متهم را به لحاظ ارتکاب قتل عمد دارند و شعب نوزدهم و بیستم دیوانعالی کشور در دو مورد مشابه دو نظر متفاوت ابراز داشتهاند لذا به استناد ماده واحده قانون مربوط به وحدت رویه قضایی مصوب تیرماه 1328 تقاضای طرح موضوع در هیأت عمومی دیوانعالی کشور مورد استدعاست.
معاون اول قضایی دیوانعالی کشور ـ حسینعلی نیری
به تاریخ روز سه شنبه 4/9/1376 جلسه وحدت رویه قضایی هیأت عمومی دیوانعالی کشور به ریاست رییس دیوانعالی کشور و با حضور نماینده دادستان محترم کل کشور و جنابان آقایان رؤسا و مستشاران شعب حقوقی و کیفری دیوانعالی کشور تشکیل گردید:
پس از طرح موضوع و قرائت گزارش و بررسی اوراق پرونده و استماع عقیده نماینده دادستان محترم کل کشور مبنی بر «در پروندههای مطروحه اولیاء دم ادعای عمدی بودن قتل را داشته و تقاضای قصاص متهمان را نمودهاند و دادگاههای بدوی پس از رسیدگی، عمدی بودن قتل را احراز نکرده و کیفیت قتل را شبه عمد تشخیص و با اعلام برائت متهمان از قتل عمد آنها را به دیه محکوم نمودهاند.
اولاً: در چنین مواردی تعبیر برائت از قتل عمد که متأسفانه در بین دادگاهها مرسوم شده تعبیر صحیحی نیست زیرا اصل انتساب قتل به متهم محرز است و کیفیت آن مورد اختلاف میباشد به این نحو که مدعی قتل را عمدی میداند ولی دادگاه شرایط عمدی بودن را احراز نمینماید در این مورد تعبیر برائت از عمد یعنی برائت از کیفیت قتل که این تعبیر به نظر صحیح نمیباشد مثل اینکه در مورد سرقت شاکی تقاضای اجرای حد مینماید و قاضی رسیدگی کننده که سرقت را واجد شرایط نمیداند حکم برائت متهم را از سرقت واجد شرایط حد صادر نموده و او را به مجازات تعزیری محکوم نماید.
ثانیاً: بعد از احراز قتل شبه عمد در دادگاه حکم به محکومیت متهم به پرداخت دیه صادر گردیده و اولیاء دم به حکم دادگاه اعتراض نموده و همچنان قتل را عمد میدانند و در جایی که ادعای قتل عمد شده است به استناد ماده (21) قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب رسیدگی تجدیدنظر در صلاحیت دیوانعالی کشور میباشد. بنابراین رأی شعبه 19 دیوانعالی کشور که براین اساس صادر شده موجه بوده معتقد به تأیید آن میباشم» مشاوره نموده و اکثریت بدین شرح رأی دادهاند:
رأی وحدت رویه هیأت عمومی دیوانعالی کشور
برحسب اطلاق قسمت «الف» بند «2» ماده (26) ناظر به ذیل ماده (21) قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب () در مورد اعلام وقوع قتل عمدی چنانچه دادگاه بدوی قتل را غیرعمد تشخیص دهد و حکم محکومیت براین اساس صادر گردد تشخیص دادگاه مسقط حق تجدید نظرخواهی شاکی خصوصی از جهت ادعای عمدی بودن قتل نمیباشد و مرجع رسیدگی تجدیدنظر در این مورد با توجه به ماده (21) قانون مرقوم، دیوانعالی کشور خواهد بود بنا به مراتب رأی شعبه 19دیوانعالی کشور که با این نظر مطابقت دارد صحیح و قانونی تشخیص میشود.
این رأی بر طبق ماده واحده قانون مربوط به وحدت رویه قضایی مصوب تیرماه 1328 برای شعب دیوانعالی کشور و دادگاهها در موارد مشابه لازمالاتباع است.